English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3297 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the a of a trans lation U درستی ترجمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lexical analysis U مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
interpret U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreted U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interprets U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreting U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
soundness U درستی
exactitude U درستی
fidelity U درستی
straightness U درستی
genuineness U درستی
rightfulness U درستی
correctitude U درستی
preciseness U درستی
integrality U درستی
imprecision U نا درستی
rightness U درستی
trueness U درستی
precision U درستی
uprightness U درستی
justly U به درستی
justness U درستی
integrity U درستی
accuracy U درستی
legitimacy U درستی
exactness U درستی
rightly <adv.> U به درستی
correctness U درستی
aright <adv.> U به درستی
correctly <adv.> U به درستی
duly <adv.> U به درستی
justly <adv.> U به درستی
validity U درستی
properly <adv.> U به درستی
rightfully <adv.> U به درستی
to verifty a staement U درستی ونادرستی
truth U درستی صداقت
truth value U ارزش درستی
truths U درستی صداقت
propriety of behaviour U درستی رفتار
rectitude U راستی درستی
approximately U تقریبا به درستی
honestly U از روی درستی
honesty U درستکاری درستی
truth table U جدول درستی
damchi U راستی و درستی
validation U تنفیذ درستی
justice U درستی دادگستری
in the wrong <idiom> U اشتباه ،درستی حقیقت
function U انجام عمل به درستی
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
bona fide U به طور جدی به درستی
accuracy U درجه دقت درستی
functioned U انجام عمل به درستی
to foel U حال درستی نداشتن
uprightaess U درستی راستی عدالت
functions U انجام عمل به درستی
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
true false test U ازمایش درستی ونادرستی چیزی
to vouch for any one's honesty U ضمانت درستی کسی را کردن
accurately U به درستی و بدون هر گونه خطا
cynic <adj.> U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
He seems to be an honest man. U آدم درستی بنظرمی آید
Veitch diagram U نمایش گرافیکی جدول درستی
truth table U جدول درستی جذول صحت
Are we on the right road for ... ? آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
cynical <adj.> U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
cynically U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
to prove a will U درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
translation U ترجمه
versions U ترجمه
translation U ترجمه
rendition U ترجمه
interpretations U ترجمه
compilation U ترجمه
interpretation U ترجمه
version U ترجمه
renditions U ترجمه
rendering U ترجمه
translations U ترجمه
renderings U ترجمه
compilations U ترجمه
timed U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
times U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
address translation U ترجمه ادرس
interpretation U تعبیر ترجمه
translate U ترجمه کردن
paraphrases U ترجمه ازاد
paraphrasing U ترجمه ازاد
interpretations U تعبیر ترجمه
translation agency U دفتر ترجمه
an a translation U ترجمه درست
misinterpretation U ترجمه غلط
put U ترجمه کردن
algorithm translation U ترجمه الگوریتم
paraphrase U ترجمه ازاد
paraphrased U ترجمه ازاد
puts U ترجمه کردن
translation agency U موسسه ترجمه
translating U ترجمه کردن
liberaltranstation U ترجمه ازاد
reversion U ترجمه مجدد
machine translation U ترجمه ماشینی
the a of a trans lation U صحت ترجمه
mechanical translation U ترجمه ماشینی
mechanical translation U ترجمه مکانیکی
metaphraze U ترجمه لفظی
to do into U ترجمه کردن به
trannlatability U قابلیت ترجمه
translatable U قابل ترجمه
putting U ترجمه کردن
translates U ترجمه کردن
mistranslation U ترجمه نادرست
translated U ترجمه کردن
translet U ترجمه کردن
translate time U حین ترجمه
translate time U هنگام ترجمه
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
objected U زبان برنامه پس از ترجمه
object U زبان برنامه پس از ترجمه
objecting U زبان برنامه پس از ترجمه
indirect objects U زبان برنامه پس از ترجمه
objects U زبان برنامه پس از ترجمه
retranslate U دوباره ترجمه کردن
mistranslate U ترجمه غلط کردن
delectus U برای ترجمه دارد
direct objects U زبان برنامه پس از ترجمه
had it trans ted U بدهید ترجمه کنند
fortran translation process U فرایند ترجمه فرترن
dynamic address translation U ترجمه پویای ادرس
teutonize U به المانی ترجمه کردن
checked U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checks U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
one element U تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
hyphenation U تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
versions U کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
assembled U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
version U کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
render U ارائه دادن ترجمه کردن
rendered U ارائه دادن ترجمه کردن
assemble U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
literalize U تحت اللفظی ترجمه کردن
assembles U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
literalist U طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
tropology U ترجمه یا تفسیر مجازی وروحانی
renders U ارائه دادن ترجمه کردن
to to U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
supervised U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervises U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervise U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
probabiliorism U عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
supervising U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
partial RAM U قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
comparator U وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
processor U برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
pcv U این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
bridgeware U برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
This is its Persian rendering ( translation) . U این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
revised version U ترجمه اصلاح شده کتاب مقدس
paraphrase U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrases U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrasing U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
stop U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopping U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stops U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
cross assembler U ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
to translate something [from/into a language] U ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
encoding U ترجمه پیام یا متن طبق سیستم کد گذاری
one pass assembler U برنامه اسمبلر که در یک عمل که اصل را ترجمه میکند
literality U صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
pass U برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
passed U برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
passes U برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
targum U ترجمه زبان ارامی قسمتی از عهد عتیق
language U هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
languages U هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
aligning U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
nonaligned U که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
acknowledge U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligns U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledging U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledges U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
posted U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
post U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
post- U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
intermediate U کد یک کامپیوتر یا اسمبلر در حین ترجمه کد سطح بالا به کد ماشین
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
posts U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
septuagint U ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
2Some of my translations are missing !
2Some of my translations are missing !
1اصلاح ترجمه
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
3ترجمه كلمه زايش به انگليسي مثلا زن توانايي زايش دارد
3ترجمه كلمه زايش به انگليسي مثلا زن توانايي زايش دارد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com